ساخت وبلاگ
من همیشه آدم دلخوشی بودم ، دلخوش به یک عالمه چیز کوچک و بزرگ و حالا گنجاندن دلخوشی ها در صد کلمه برایم شبیه پاپ کورن درست کردن های سوسن شده که معمولا محاسباتش در مورد حجم ذرت مورد نیاز نسبت به فضای ظر ...ادامه مطلب
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4pelake23a بازدید : 17 تاريخ : پنجشنبه 7 اسفند 1399 ساعت: 2:46

میگه چرا نمینویسی ؟ هر روز و هر شب ... و من به این فکر میکنم که چرا باید بنویسم ؟ اصلا چه دلیلی داره نوشتن ، وبلاگ کجای زندگی منه ؟ وقتی هزار تا فکر و خیال تو سرمه و نمیدونم باید به کدوماشون برسم . حا ...ادامه مطلب
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4pelake23a بازدید : 12 تاريخ : پنجشنبه 11 بهمن 1397 ساعت: 11:05

وقتی ذوق و شوق بچه ها رو واسه درست کردن ویژه برنامه " روز وبلاگستان فارسی " دیدم دلم یهو بدجوری هوای وبلاگنویسی کرد ، اومدم بگم اول اینکه حتما این ویژه برنامه رادیوبلاگیها رو گوش کنید ، دوم اینکه میخوام دوباره بنویسم ، با تمِ " زندگی متاهلی آقای بنفش " . حوصله ش رو دارید ؟ ببینم اصلا کسی هنوز میخونه اینجا رو ؟ :)

...
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4pelake23a بازدید : 18 تاريخ : پنجشنبه 11 بهمن 1397 ساعت: 11:05

همیشه تعجب میکنه از اینکه چطور توی اون همه شلوغی پیداش میکنم ، یکم گوشه ی سمت راست لبم رو میدم بالا و میگم ما اینیم دیگه :) راستش اولاش برای خودمم عجیب بود ، توی شلوغی مترو ، توی همهمه ی یه خیابون بزرگ ، توی پیچیدگیهای یه پارک . اما کم کم بهش عادت کردم ، به پیدا کردنش از میون چند میلیارد آدم دیگه ی روی زمین . من پیدا کردنش رو یادگرفته بودم ، وقتی هردومون غرق بودیم توی دنیایی که ، دنیای ما نبود . دوتا پرنده ی تو قفس ، دوتا آدم فضایی که توی اعماق زمین زندونی اند . اما من پیداش کردم . اولین بار فقط صداشو شنیدم ، عجیب بود ، شبیهِ یه خاطره از هزار سالِ پیش . من پیداش کردم . چشماش ؟ نور بود ، ماهِ کامل . پیدا کردنش سخت بود ، چون مسیرِ بینمون ، دور بود اما نزدیک . روز بود اما تاریک . طوفان بود اما ساکت . سرد بود اما سوزان . دستاش ؟ هربار با گرفتن دستاش انگار هزار اسب وحشی رها میشد توی دشت سینه ی من ... من پیداش کردم ، اما نه با دیدن چشماش ، نه با لمس دستاش ، نه با شنیدن صداش ... من از بین چند میلیارد آدم دیگه پیداش کردم چون بوی زندگی میداد ، با هر تپش قلبش ، با حرکت خون توی رگهاش ، با خودش بوی بهار میاورد توی زمستون دلم . بوی عطرش ، تحقق همون  آرزوی قدیمی بود ، " بالاخره یه روزی یه جایی یه کسی میاد که ... " من پیداش کردم و با پیدا کردنش همه چیز سبز شد . عطر زیبای مهربونیش تمام جهانم رو پر ...ادامه مطلب
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4pelake23a بازدید : 21 تاريخ : پنجشنبه 28 دی 1396 ساعت: 13:46

خب آره ... هر آدمی توی زندگیش یه عادتهایی داره . یکی دوست داره قبل خواب موزیک گوش کنه ، یا تو شبکه های اجتماعیش بگرده یا فیلم تماشا کنه . اما خب کار من که عادت نیست !! با عادت فرق میکنه ... من مریضم انگاری ، بیمارم ، بیمار چشم‌های تو ... مریضم که هرشب قبل خواب چشم‌هامو میبندم و با چشم‌های بسته هی نگات میکنم . بیمارم که هرچی بیشتر نگات میکنم کمتر سیر میشم . تو چجوری بلدی با چشم‌های بسته هم انقد قشنگ به نظر بیای ؟  چجوری بلدی پشت تاریکی پلک‌هام مثل نور بدرخشی ؟ که تا من چشم‌هامو میبندم تو با بال‌های بزرگ و سفیدت به پرواز در بیای ، با یه تاج نقره‌ای کوچیک روی سرت و یه شنل سفید خیلی بلند روی شونه‌هات ، انقدر بلند که هرچی بالاتر میری بازم انتهاش پهن باشه روی زمین .  بعد خیلی آروم دستت رو با حرکات ظریفی به چپ و راست ببری و با زمین حرف بزنی ، به ابرها اجازه ی باریدن بدی ، به پاییز ، " ته تغاری فصل عشق " ... من مریضم بانو ... مگه نه ؟  فقط میشه وقتی چشمامو باز میکنم دیگه انقدر دور نباشی ؟ ...ادامه مطلب
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4pelake23a بازدید : 14 تاريخ : پنجشنبه 28 دی 1396 ساعت: 13:46

اینکه توو آدرس آموزشگاهی که هر هفته باید بری بنویسه رو به روی مترو یعنی خوش شانسی ، اینکه وقتی آدرس رو دنبال میکنی میبینی کوچه ی مهرناز همون کوچه چتریِ باحال و پر انرژیِ یعنی خوش شانسی ، اینکه بعد از اتمام کلاس ، موقع عبور از جلوی یه کافه ی خوشگل میبینی جشن امضای کتاب یکی از آدمهاییه که تو کارش رو خیلی دوست داری ینی خوش شانسی ...
اما اینکه گوشیتو از جیبت در میاری و میبینی فقط سه درصد شارژ داری :/
پنجِ پنجِ نود و پنج رو خیلی دوست داشتم :)))))

# خوشحالی های ریز ریز :]

...
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : پنجِ, نویسنده : 4pelake23a بازدید : 25 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1396 ساعت: 3:38

اینکه چه روز و چه تاریخی بود مهم نیست ، نه که برام مهم نباشه که اتفاقاً منِ همیشه فراموش کار تک تک دقیقه هاشو از برم ، میگم مهم نیست چون تاریخ و روز و ساعت و دقیقه ش یه چیزیه بین خودمون دوتا ، میگم مهم نیست چون این فقط ماییم که باید بدونیم ، نه هیچ کس دیگه . مهم نیست که چه روزی بود ، مهم اینه که حالِ من خوب نبود ، خراب بودم ، داغون بودم ، یه آدم نا امید و افسرده ، دیگه کسی صدای خنده های بلندمو نمی ...ادامه مطلب
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : تمومِ,دنیامو,قلبی, نویسنده : 4pelake23a بازدید : 21 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1396 ساعت: 3:38

تا حالا شده دوست بزرگتر از خودتون داشته باشید ؟ خیلی بزرگتر ! هیچوقت اون روزا رو یادم نمیره ، روزایی که منِ همیشه مثبت اندیش تصمیم گرفتم دوست عاقل و دنیا دیده م رو بخاطر نگاه منفی ای که به زندگی داشت از لیست اطرافیانم برای همیشه حذف کنم . تصمیم گرفتم مسیر زندگیم رو خودم انتخاب کنم ، بر اساس چیزی که بهش ایمان دارم و نه تحت تاثیر نگاه و عقیده ی دیگران ... همیشه خاطراتش رو با این جمله شروع میکرد و با ...ادامه مطلب
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : سالم, نویسنده : 4pelake23a بازدید : 31 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1396 ساعت: 3:38

با دستم یه جایی از آسمونو نشونش دادم و گفتم اون ستاره رو میبینی ؟ اون که از همه پر نورتره ، اون ستاره ی منه :) گفت ماهو میگی که :))) و بعد با دستش یه جایی از آسمونو نشونم داد و گفت اون ستاره هارو میبینی ؟ اونا هم مال منن ، خیلی دوستشون دارم ، همیشه بهشون نگاه میکنم ، شبیه یه قلب نصفه س ... با تعجب گفتم قلب نصفه ؟ گفت آره فقط یه طرفش هست ، هنوز کامل نشده  گفتم شایدم الان دیگه کامل شده فقط هنوز نورش ...ادامه مطلب
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : سکوتِ,آسمون,ستاره, نویسنده : 4pelake23a بازدید : 34 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1396 ساعت: 3:38

توی زندگی بهانه های زیادی برای شکرگزارى وجود داره اما قطعا برای من تو مهمترینِ این بهانه هایی بانو :)
...
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : جمله, نویسنده : 4pelake23a بازدید : 26 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1396 ساعت: 3:38