درباره ی مجید

ساخت وبلاگ

واسه شما هم پیش اومده تا حالا که همونی که یه روزی ازش خوشتون نمیومده یهو بشه رفیق فابریکتون ؟ ببخشید مجید که انقد رک گفتم ولی تو یکی از اونایی :)))

بگذریم که از کجا و چطور و چگونه و برسیم به اصل ماجرا ، برسیم به اونجا که همه دور و بریها بهت میگفتن جونیور انقد که شبیه من بودی تو همه چیز :)))

شباهتی که مارو یه مدت طولانی به هم خیلی نزدیک کرد و یه مدت طولانی خیلی دور ...

به روزایی که راجع به هر چیزی با هم صحبت میکردیم و شده بودیم یه تیم دونفره ی خفن که واسه شب و روز آتیش سوزوندن و اذیت کردن نیاز به هماهنگی ندارن . چقد زود هممون بزرگ شدیم ، اون پسر کوچولوهای درونمون رو کجا گم کردیم که انقد فاصله افتاد بینمون رفیق ؟

همیشه میگم ما یه موج سینوسی بودیم و بلاگیها نقطه ی شروع بالا پایین رفتنامون ، با هم میرفتیم بالا و با هم میومدیم پایین :)))

بذار بگم اون نیم سیکل فاصله ای که بینمون افتاد رو تقصیر جفتمون بود ، بذار بگم نصفشو من خواب بودم و نصفشو تو ، بذار بگم دم بلاگیها گرم که یه بار دیگه منو نگه داشت و تورو هول داد تا برسیم به هم ، که بازم بشی داداش کوچیکه ی شیکموی کچلِ من :)))

که بازم بگیم و بخندیم باهم ، که ته حرفامون برسه به " نقطه سر سطر " آقای حالا صدر :))

تم آرا رو یادته ؟ من ول کردم اما تو چسبیدی :)))

چسبیدی که حالا اسمتو تو تلوزیون ببینیمو ذوق کنیم ، چسبیدی که حالا دیگه باید شیش ماه بمونیم تو نوبت تا شاید بعد از اینکه واسه " روز جهانی کرگدنها پرواز نمیکنند " هم طرح زدی نوبت به من برسه تا با یه دونه از اون طرح های امضا دار خودت ذوق مرگم کنی ، که اسم " سرخ پوستیمُ " یه جور قشنگی که فقط از خودت برمیاد بذاری روی همون عکسی که از روزی که ثبت شد هربار دیدمش کلی ذوقشو کردم ، از اون طرحها که من عاشقشم ، که میدونی من عاشق چی ام ، که میدونی با شونصدتا کلیک موس و چندتا تق تق کیبورد چجوری مقام لعنتی ترین طراح دنیا رو از من بگیری ، دمت گرم پسر ، بمون همیشه کنارمون ، داداش کوچیکمون بمون ، داداش کوچیکه ای که خیلی بزرگه :)

...
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : درباره,مجید, نویسنده : 4pelake23a بازدید : 14 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1396 ساعت: 3:38